دو برابر کردن حقوق و دستمزد؛ تصمیمی که هنری فورد را میلیاردر کرد
هنری فورد با یک مشکل مواجه بود!
رشد روز افزون شهرت خودرو مدل T کارخانه فورد، موجب شد او دوباره به تولید انبوه فکر کند. آقای فورد قبلا در سال ۱۹۱۳ خط مونتاژ متحرک را در "هایلند پارک" خود واقع در ایالت میشیگان راه اندازی کرده بود که خیلی بهتر از آنچه تصور میکرد، کار میکرد. سال قبل از نصب این خط مونتاژ، با دو برابر کردن تعداد نیروی کار، توانسته بود تولید این خودرو را دو برابر کند. اما پس از نصب خط مونتاژ، تقریبا تعداد خودرو تولیدی را با همان تعداد نیروی کار دو برابر کرد. خط مونتاژ آنقدر کارایی کارخانه را بالا برد که به دلیل ماشین محور شدن کار، در واقع میزان دستمزد پرداختی به کارگران افت کرد!
مشکل اینجا بود که نرخ جابجایی (استخدام و استعفا) کارگران به طرز هشدارآمیزی افزایش یافت. کار کسل کننده و تکراری روی خط مونتاژ موجب دلسردی کارگران میشد و پاسخ آنها به این کارهای تکراری که نیاز به فکر کردن هم نداشت، استعفا و ترک کار بود.
در نتیجه فورد با معاون خود "جِیمز کوزِنس" وارد مشورت شده و تصمیم به انجام یک کار اساسی میگیرد. روز پنجم ژانویه ۱۹۱۴ فورد و کوزنس خبرنگاران را به کارخانه فرا خواندند تا تغییرات سیاستهای استخدامی خود را به منظور بهبود اوضاع و حفظ کارکنان، در "هایلند پارک" به اطلاع عموم برسانند؛
۱. اول اینکه شرکت ساعات کاری را از ۹ ساعت به ۸ ساعت کاهش میدهد.
۲. دوم اینکه به جای دو شیفت کاری، سه شیفت کاری خواهد بود؛ که این به معنی خلق فرصتهای شغلی فراوان است.
۳. اما خبر بزرگ در بخش سوم اعلام عمومی آمد! به دلیل شرایط خاص، شرکت فورد میزان دستمزد روزانه را به ۵ دلار یعنی بیش از دو برابر افزایش میدهد! این به معنای خرج کردن سالانه ۱۰ میلیون دلار اضافی به منظور نگه داشتن، افزایش بهره وری و بهبود اوضاع زندگی کارگران بود.
خبر به سرعت در جنوب شرقی میشیگان پیچید تا جایی که تیتر خبری روزنامه ای این بود: "یک کار سخاوتمندانه باشکوه"!
اما ۵ دلار در روز تبدیل به یک سرمایهگذاری عالی شد! طی یک سال، میزان جابجایی کارگران از ۳۷۰ درصد به ۱۶ درصد کاهش یافت و همزمان؛ بهرهوری از ۴۰ درصد به ۷۰ درصد افزایش یافت.
بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۹ هنری فورد توانست قیمت خودرو مدل T را از ۸۰۰ دلار به ۳۵۰ دلار کاهش داده و با افزایش تولید از ۱۸ هزار خودرو در سال ۱۹۰۹ به ۱ میلیون خودرو در سال ۱۹۲۰؛ موقعیت خود را به عنوان بزرگترین خودروساز جهان تثبیت و خودش را میلیاردر کند.
فورد در مصاحبه با خبرنگاران در همان روز اعلام عمومی گفت:
"ما بجای میلیونر کردن چند کارفرما که از کارگران سخت کار میکشند، به خوشبخت و خشنود کردن ۲۰ هزار انسان (کارگران و کارکنان) اعتقاد داریم."
هنری فورد خوب فهمیده بود که پول باید بچرخد و با توزیع پول میان ۲۰ هزار نفر کارگر و کارمند، علاوه بر بالابردن اشتیاق و وفاداری در آنها به جهت سهیم بودن، آنها تبدیل به ۲۰ هزار خریدار خودرو اضافی (علاوه بر فروش روتین) خواهند شد و هر خودرو روی جاده به معنای جذب دهها مشتری جدید برای محصولات کارخانه فورد خواهد بود که همین برای خلق ثروت ۲۰۰ میلیارد دلاری (به ارزش امروز) فورد کافی بود.
بجای تمرکز روی سخت کار کشیدن از کارکنان و کاهش حقوق و تعدیل به منظور انباشتن ثروت برای چند شریک و سهامدار شرکت، میتوانیم تمرکزمان را در "قدم اول" روی توانمندسازی نیروها و کسب ثروت مستقیم از محل بالا رفتن بهره وری و هزینه کردن یا سرمایه گذاری مشتاقانه کارکنان برای محصولاتمان (و یا غیر مستقیم از طریق رونق اقتصادی حاصل از افزایش مصرف) و سپس روی ترغیب مشتریان عمومی بازار قرار دهیم.