کافه مدیریت

زندگی تلفیقی است از علم و هنر

کافه مدیریت

زندگی تلفیقی است از علم و هنر

سلام خوش آمدید

دنیای بیرون 56

شنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۱ ق.ظ

علیرضا: شاید باورت نشه من از اتفاقات خوبم میترسم. وقتی همه چی خوبه منتظر میشم تا یه اتفاق بد بیفته. همین مریم اینقدر خوب بود نتونستم نگهش دارم بعدا توی کارخونه رفتم سراغ یه دختری که از اول عیب وایرادش معلوم بود آخرشم به خاطر عیب و ایرادش ولش کردم.

من از آدمی که نقص داره بدم میاد از آدمی که بی نقصه میترسم. ینی چی؟

من از اون مغازه‌ام میترسیدم چون من حتی از خوشبختی‌ام میترسم.

لیلا: وقتی جای فکر کردن چه جوری فکر کردن یادت میدن همین میشه دیگه. {برادران لیلا}

 

سالها بود تو رده سنی دبستانی‌ها جای بازی مثل قایم موشک، فقط جرأت حقیقت میدیدم!

 

سارا میگه مدل موهاشو گرگی زده، من نهایتا مدل چتری رو میشناختم.

  • مصطفی علی محمدی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کافه مدیریت

بررسی مسائل مدیریت ایران
ای روح متلاشی
بر جانم چه افکندی؟

پیوندها