عشق و نفرت
دیباچه داستان
عشق، عشق و باز هم عشق
تعریف عشق چیست؟
درگیر و دار زندگی شاید عشق را بتوان "عدم حضور عقل و منطق" تعریف کرد. بیعقلانهترین و بیمنطقترین، کودکانه و جستجوگر، که به دنبال دستیافتن است.
بی محابا خود را به درون هر میدانی میاندازد و خطر میکند و نمیترسد و تجربهای به دست میآورد.
احساسی خوش و خرم چون آدم و حوا در سفر پیدایش، پیش از خوردن سیب بهشتی
قطعاً این حس منشایی دارد که نمیتوان آنرا مقید به زمان و مکان کرد، به همین علت سرکشانه عمل میکند و پیش میتازد. ظرفیتیست به وسعت روح، روحی که به دنبال رسیدن است به مبدا خود، کودکی در جستجوی مادر، قِزِلی در خلاف جریان رود شناگر.
انسان ناطق و روحش به دنبال آن است که به مبدا برسد و همانطور که گاهی در شناخت مبدا دچار اشتباه میشود غلطترین اشتباهی که میتواند، مرتکب میشود.
جایگزینی هدف اصلی با اهداف مادی
انسان همیشه ترس دارد که آیا مادی شده است یا خیر
تلاش میکند که تنها نباشد و کامل شدن را در موارد متفاوتی تجربه میکند.
حال آنکه عشق واقعی نه حسادت میورزد و نه خشمگین میشود و نه به نفرت تبدیل میشود.
و اگر چنین شود دیگر اسمش عشق نبوده و حسی متفاوت در مایههای احساس مالکیت و یا حتی هوا و هوس بوده است.
960418