افزایش هوش مالی شخصی به روش رابرت کیوساکی (کتاب شاهراه ثروت رابرت کیوساکی)
همگی مردم دنیا چه فقیر و چه ثروتمند مشکل مالی دارند. بسیاری فکر میکنند اگر پول زیادی داشته باشند مشکلات مالی آنها تمام میشود در حالیکه اینطور نیست و پول بیشتر مسایل مالی بیشتری را به دنبال دارد {به خاطر دارم در مقطعی آنچه که درآمد داشتم فقط به اندازه هزینههایم بود و پولی برای پسانداز کردن نداشتم ولی از لحاظ فکری راحت زندگی میکردم و مدتی بعد از یکی از کارهایی که قبلا انجام داده بودم پول خوبی بدستم رسید و برای مدتی خواب و خوراک را از من گرفت! چرا؟ چون باید تصمیم میگرفتم آن پول را در چه جایی سرمایهگذاری کنم تا ارزش آن کم نشود و بتواند ثروت بیشتری نیز تولید کند و این دغدغه بزرگی برای کسانی که سرمایه دارند میباشد.}
پول به تنهایی مشکلات مالی شما راحل نمیکند. تحصیلات هم مشکلات مالی را حل نمیکند. داشتن یک شغل هم مشکلات مالی را حل نمیکند. پس چه چیزی مشکلات مالی را حل میکند؟
جواب این سوال ((هوش مالی)) است.
هوش مالی مشکلات مالی را برطرف میکند. هوش مالی بخشی از هوش کلی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده میکنیم. مشکلات مالی رایج در دنیای امروز، تطبیق نداشتن درآمدها و هزینههای زندگی، نداشتن خانه شخصی، بدهکاری، هزینههای ماشین، هزینههای بهداشتی و درمانی و…است که با استفاده از هوش مالی میتوان آنها را برطرف کرد.
اگر هوش مالی را در خود تقویت نکنیم روز به روز مشکلات وخیم تر میشوند و شرایط روز به روز سختتر. واقعیت این است که پول تاثیر بسزایی بر سبک زندگی و کیفیت زندگی دارد. پول آسایش میآورد، آزادی زمانی و آزادی انتخاب میآورد. ولی بدست آوردن پول به تنهایی اگر با استفاده از هوش مالی نباشد منجر به ثروتمند شدن نمیشود.
این نکته را باید در نظر داشت که اگر بتوانید مشکلات مالی را حل کنید هوش مالی شما رشد میکند و وقتی هوش مالی رشد کند ثروتمندتر میشوید و اگر مشکلات مالی را حل نکنید روز به روز فقیرتر میشوید.
علت فقر
فقر حاصل غرق شدن یک شخص در مسایلی است که نمیتواند آنها را حل کند. تمام دلایل فقر مشکلات مالی نیستند. اعتیاد، ازدواج با فرد نامناسب، نداشتن مهارت کاری و مشکلاتی از این دست نیز میتواند دلایل فقر باشد. برخی از مشکلات مالی امروزه، نظیر بدهیهای بیش از حد و دستمزد پایین ناشی از شرایطی است که برطرف نمودن آنها خارج از توان یک فرد است و معضلاتی است که مربوط به دولت و سیاستگذاریهای ضعیف اقتصادی و رانتهایی که در اقتصادها وجود دارد میباشد. پس باید به گونهای هوش مالی خود را تقویت کرد تا در مهلکهای که روز به روز عرصه بر انسانها در کلیه جوامع تنگتر میشود و فقر و رکود گستره بیشتری مییابد، بتوان به آزادی مالی دست پیدا کرد.
تغییر قوانین پول در دنیای امروز
در سال 1971 ریچارد نیکسون رییس جمهور وقت آمریکا، با یک سیاست اقتصادی اشتباه، پشتوانه طلا را از چاپ پول جدید کنار زد و موجب تغییر در قوانین پول گردید. این سیاست موجب گردید که پول ارزش خود را از دست بدهد و ارزش آن به در جریان بودن پول وابسته باشد. به عبارت دیگر با توجه به سیاستهای اقتصادی موجود دنیا و تغییر قوانین قدیمی پول، پس انداز کردن پول منجر به کاهش ارزش پول میشود و لازم است تا هر گونه نقدینگی به جای پس انداز کردن تبدیل به دارایی (ASSET) گردد. در حالیکه در قوانین قدیمی پول، پس انداز کردن پول جایگاه خاصی در بین مردم داشت و نشان دهنده هوش مالی بود. در حالیکه در قوانین جدید، دیوانگی مالی محسوب میشود. در دنیای کنونی تبدیل فوری پول به دارایی و تبدیل یک دارایی به دارایی دیگر نشان دهنده میزان هوش مالی میباشد. وقتی خانه گران میشود یا قیمت طلا بالا میرود و یا قیمتهای سهام در بازارها رشد میکند معنی آن این است که ارزش پول کاهش پیدا کرده است و درآمد افراد با کاهش ارزش پول کاهش مییابد. با توجه به شرایط کنونی که بسیاری از مسایل و مشکلات اقتصادی در کشورهای مختلف منجمله ایران شرایط مشابهی پیدا کردهاند تبدیل نقدینگی به دارایی پایدار که بتواند درآمد و ارزش افزوده ایجاد کند، به هوش مالی بالا نیاز دارد که خوشبختانه بدست آوردن هوش مالی بالا میتواند با آموزش به یک مهارت در افراد تبدیل شود.
چگونه ثروتمندان روز به روز ثروتمندتر میشوند؟
کلید ثروتمند شدن در این است که تشخیص دهید سیستم تغییر قوانین پول نا عادلانه است. قوانین را یاد بگیرید و از آنها به نفع خود استفاده کنید. این کار نیازمند هوش مالی است و هوش مالی را باید با حل کردن مشکلات مالی بدست آورد. ثروتمندان مشکلات مالی را بعنوان فرصتی برای یادگیری میبینند. فرصتی برای رشد، فرصتی برای باهوش شدن و فرصتی برای ثروتمند شدن. ثروتمندان به جای گریختن، دوری کردن یا تظاهر به اینکه مشکلات مالی اصلا وجود ندارند به مشکلات مالی خوش آمد میگویند چون میدانند در مشکلات مالی فرصتهایی هست که در آن میتوانند باهوشتر شوند و در نتیجه ثروتمندتر شوند.
فقرا چگونه با مشکلات مالی برخورد میکنند؟
فقرا مشکلات مالی را تنها بصورت همان مشکل میبینند. بسیاری از آنها احساس میکنند قربانی پول شدهاند. بسیاری فکر میکنند تنها شخصی هستند که مشکل مالی دارند. تنها تعداد کمی از آنها می فهمند که مشکلات مالیشان ناشی از نحوه نگرششان است. ناتوانی آنها در حل مشکلات مالی و یا اجتناب از مقابله با آن باعث شده مشکلات مالی آنها بیشتر و بیشتر شود و به جای اینکه هوش مالی خود را افزایش دهند مشکلات مالی خود را افزایش میدهند.
نحوه برخورد قشر متوسط با مشکلات مالی
فقرا قربانیان پول هستند و قشر متوسط زندانیان پول. قشر متوسط به جای اینکه مشکلات مالی خود را حل کنند، فکر میکنند میتوانند در برابر مشکلات مالی زرنگی به خرج دهند. آنها پول خرج میکنند و به دانشگاه میروند تا بتوانند شغلی مطمئن پیدا کنند. اکثر آنها اینقدر باهوش هستند که بتوانند پول درآورند و جلوی مشکلات مالیشان یک سد ایجاد کنند. آنها خانهای میخرند، هر روز به سر کار خود میروند و از طریق سهام یا اوراق مشارکت برای دوران بازنشستگیشان پس انداز میکنند. اینگونه افراد در سن 50 سالگی کشف میکنند که در دفتر کارخود زندانی هستند. آنها کارمندانی با ارزش و با تجربه هستند. امنیت شغلی دارند و شاید پول کافی به دست میآورند. ولی در عمق درون خود میدانند که از لحاظ مالی به دام افتادهاند و فاقد هوش مالی برای ترک دفتر کار خود هستند. اکثر این افراد فاقد اطلاعات مالی لازم هستند بنابراین برای امنیت مالی ارزش قایل میشوند و به جای اینکه کارآفرین شوند برای کارآفرینان کار میکنند. به جای اینکه خود سرمایهشان را مدیریت کنند، مدیریت سرمایهشان را به دیگری میسپارند و به جای افزایش هوش مالیشان، خود را به کار در دفاترشان مشغول میکنند.
نحوه برخورد ثروتمندان با مشکلات مالی
پنج نوع هوش اصلی وجود دارد که یک فرد باید در خود ایجاد کند تا ثروتمند شود که در ادامه به آنها پرداخته میشود. اگر شخصی به این پنج هوش مسلط شده باشد به کمال مالی دست یافته است. ثروتمندان اگر راه حل مشکلات مالی خود را ندانند درجا نمیزنند و خود را مخفی نمیکنند. آنها به دنبال کارشناسانی میگردند تا بتوانند به آنها کمک کنند تا مشکلاتشان را حل کنند. در این روند آنها هوشمندتر شده و برای مشکل بعدی مجهزتر خواهند شد. ثروتمندان تسلیم نمیشوند بلکه میآموزند و از طریق آموختن ثروتمندتر میشوند.
حل مشکلات مالی
اکثرافراد کار میکنند تا مشکلات مالی دیگر مردمان را حل کنند اما چه کسی مشکلات مالی کارگران و کارمندان را حل میکند؟ فقرا و اقشار متوسط برای ثروتمندان کار میکنند ولی از حل مشکلات مالی خود عاجزند. به جای اینکه به مشکلات مالی بعنوان فرصتهایی برای باهوشتر شدن بنگرند به خانه میروند روی صندلی مینشینند شام میخورند، تلویزیون میبینند و صبح روز بعد به محل کار میروند تا فردی را ثروتمند کنند. متاسفانه تحصیلات و سخت کوشی اگر با استفاده از هوش مالی همراه نباشد نمیتواند موجب تولید ثروت شود.
بازی با پول؟
همه آدمها چه بدانند و چه ندانند در حال انجام بازی با پول هستند. منتها شدت دخالت در بازی فرق میکند. برخی شدیدتر بازی میکنند، از قوانین آگاهند و از آنها استفاده میکنند تا بیش از دیگران برای خود کار کنند. بعضی از مردم برای یادگیری و پیروزی مشتاقترند و زمان بیشتری را به این کار اختصاص میدهند. اکثر افراد در حال بازی هستند شاید بدون اینکه بدانند دارند بازی میکنند ولی فقط برای این بازی میکنند که نبازند و برای برد بازی نمیکنند.
تفاوت هوش مالی با هوش ذهنی(IQ)
هوش مالی تنها بخشی از هوش ذهنی است که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده میشود. ممکن است شخصی دارای هوش ذهنی بالایی باشد ولی هوش مالی پایینی داشته باشد و برعکس. هوش مالی دارای طبقهبندی خاص خود به شرح زیر میباشد؛
1. کسب درآمد بیشتر
اکثر آدمها درآمد دارند ولی کسی که درآمد بیشتری داشته باشد هوش مالی بالاتری دارد.
2. محافظت از پول
محافظت از پول در برابر آدمهایی که ممکن است با ترفند پول شما را بدزدند و یا پرداخت هزینههایی مانند مالیات که در صورت دانستن قوانین مربوطه ممکن است بتوانید کمتر پرداخت کنید بیانگر هوش مالی است.
3. بودجه بندی پول
بودجهبندی پول مثل یک ثروتمند نیازمند هوش مالی بالایی است. اگر کسی بتواند مانند ثروتمندان بودجهبندی برای پول خود داشته باشد میتواند ثروتمند شود. مثلا اگر یک نفر در سال 10میلیون تومان درآمد داشته باشد و ده میلیون تومان هم هزینه داشته باشد در مقابل کسی که ده میلیون تومان درآمد دارد و هشت میلیون تومان هزینه و دو میلیون تومان از پولهای خود را سرمایهگذاری میکند دارای هوش مالی ضعیفی است. اینکه کسی بتواند فارغ از میزان درآمد خود مبلغی از درآمد خود را پس انداز و سرمایهگذاری کند دارای هوش مالی بالایی است.
4. تقویت پول خود
بسیاری از افراد نمیدانند پساندازهای خود را چگونه سرمایهگذاری کنند تا بتوانند پول خود را تقویت کنند. برخی از افراد پول خود را در بانک میگذارند و از حداقل سودی که بانک میدهد استفاده میکنند. در کشور ما غالبا سود پرداخت شده توسط بانکها از نرخ رشد تورم پایینتر است بنابراین پول در مدت زمان مشخص ارزش خود را از دست میدهد. خرید اوراق مشارکت و امثالهم هم همینطور است. اینگونه کارها نیاز به هوش مالی بالایی ندارد، ولی سرمایهگذاری به گونهای که شما بتوانید با نرخ سودی بیشتر از نرخ تورم و حتی بالاتر پول خود را تقویت کنید نیازمند هوش مالی بالایی است. به عبارت دیگر هرچه سود بالاتری از سرمایه خودتان بتوانید کسب کنید دارای هوش مالی بالاتری هستید.
5. افزایش اطلاعات مالی خود
واگذاری کار سرمایهگذاری به دیگران مانع افزایش دانش مالی خودتان میشود. بعبارت دیگر اگر شخص دیگری پولتان را مدیریت کند نمیتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در اصل شما با پول خودتان به جای خود، به دیگران پاداش میدهید. اگر این پنج هوش مالی را در خود ایجاد کنید بهتر میتوانید مشکلات خود را حل کرده و هوش مالی خود را افزایش دهید.
چه کسانی به هوش مالی بیشتر نیاز دارند؟
کلیه کسانی که به هر نوعی با پول سر و کار دارند به این هوش نیاز دارند مگر اینکه کسی فرد یا افرادی را در اختیار داشته باشد که هوش مالی بالایی داشته باشند و حس کند نیازی به تقویت هوش مالی خود ندارد. یا اینکه کسی میراث هنگفتی داشته باشد یا اینکه کسی کارمند باشد و مستمری مداومی داشته باشد که باز هم هر کدام از افرادی که ذکر شد باز هم نیاز به تقویت هوش مالی خود دارند. از دیدگاه رابرت کیوساکی افرادی که به دنبال پول هستند چهار دستهاند. کارمند (حقوقبگیر)، خویشفرما یا کسب و کارهای شخصی کوچک (وکلا، پزشکان، تعمیرگاه و..)، کارفرما (کسانی که یک کسب و کار بزرگ دارند) و سرمایه گذاران (کسانی که با سرمایهگذاری در بازارهای مختلف پول به دست میآورند)
این چهار دسته در هر صنعتی که باشند نیازمند تقویت هوش مالی خود هستند و هر کسی که هوش مالی بالاتری داشته باشد بدون تردید درآمد بالاتری خواهد داشت. میزان موفقیت بخصوص در دستههای سه و چهار(کارفرمایان و سرمایهگذاران) با میزان درآمدشان سنجیده میشود. پس شاید هوش مالی بیشتری باید داشته باشند. البته برای دستههای اول و دوم (کارمندان و خویشفرمایان) شاید میزان موفقیت با میزان درآمدشان سنجیده نشود و آنها برای موفق نامیدن خودشان اولویتهای دیگری را معرفی کنند. در کشور ما یکی از نقاط ضعف در سیستم آموزشی این است که در مدارس برای تقویت هوش مالی هیچ آموزشی داده نمیشود و این میتواند یکی از دلایل توسعه نیافتگی کشور باشد چرا که همه فعالان در کشور مدت زیادی را در سیستمهای آموزشی گذراندهاند.
هوش کسب درآمد بیشتر
اولین درس برای افزایش هوش مالی، داشتن مهارت حل مشکل یا حل مسئله است. یعنی به جای شانه خالی کردن در برابر مشکلات آنها را حل کنیم.
دومین درس مقاومت در برابر ناکامیها و درس گرفتن از شکستها و موفقیتهای قبلی است. در این صورت است که با مواجه شدن با مشکلات و حتی شکست در برابر مشکلات چیزی به اسم تجربه که باعث تقویت هوش مالی میشود در آدم ایجاد میشود.
در این راه اگر زمان لازم برای رسیدن به هدف دو سال باشد پس از شکست و شروع در مسیر بعدی شاید شش ماه زمان برای پیروزشدن کافی باشد.
پس انسانهای قوی و توانمند میتوانند از شکست برای خود پل پیروزی بسازند.
فرآیند رسیدن به هدف
به بیان ساده هر مرحله از کار که برای رسیدن به مرحله بعدی باید انجام شود را فرآیند میگویند. مثلاً اگر یک نفر بخواهد وارد دانشگاه شود باید دوران دبستان، دبیرستان، پیش دانشگاهی، کنکور و… را طی کند. هر یک از این مراحل یک فرآیند است. حال آیا کسی بدون گذراندن دوران دبیرستان میتواند وارد دانشگاه شود؟ مسلما جوابتان منفی است. یا اینکه شما دلتان بخواهد دانشگاه بروید ولی حاضر به تحمل سختیهای هر مرحله نباشید. آیا میتوانید (حتی اگر دلتان بخواهد) وارد دانشگاه شوید؟ هوش مالی کسب درآمد هم همینطور است.
یکی از دلایلی که مردم فاقد این هوش مالی هستند این است که پول میخواهند ولی حاضر به طی کردن مراحل رسیدن به پول نیستند. اکثر مردم درک نمیکنند که این فرآیند کسب پول است که میتواند آنها را ثروتمند کند نه خود پول. این نکته را خوب به خاطر بسپارید که این فرآیند برای هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. به همان اندازه که انسانها با هم متفاوت هستند و اما نکته کلیدی و طلایی این است که قبل از اینکه وارد هر فرآیندی شوید، ابتدا هدف خود را تعیین کنید سپس فرآیندهای رسیدن به هدفتان را. همیشه این نکته را بخاطر داشته باشید که روند رسیدن به هدف از خود هدف مهمتر است.
وارن بافت یکی از ثروتمندترین مردان دنیا میگوید {اگر نتوانید احساسات خود را کنترل کنید نمیتوانید پولتان را کنترل کنید.} نکته بسیار مهمی است. نشان میدهد هوش مالی نوعی از هوش هیجانی (EQ) یا هوش احساسی است.
یعنی اگر مدتی افسرده بودیم دست از کار نکشیم و یا وقتی سرخورده و ناامید هستیم عصبی نشویم بطوری که کنترل خود را از دست بدهیم و وقتی فشار کار و مشکلات زیاد میشود میدان را خالی نکنیم.
اشاره شد روش افزایش هوش مالی هر شخصی از طریق حل مشکلاتی است که در برابرش قرار دارد. بسیاری از افراد برای داشتن امنیت شغلی و داشتن یک حقوق ثابت یا به قول ما ایرانیها ((آب باریکه)) بیش از روند یادگیری باهوشتر شدن از لحاظ مالی و ثروتمند شدن، ارزش قایلند. بنابراین هرگز ثروتمند نمیشوند. اینگونه افراد از ترس فقیر شدن، فقیر میمانند. این ترس شدید است که آنها را از استفاده از فرصتها و حل مشکلاتی که برای ثروتمند شدن لازم است باز میدارد. به اینگونه افراد باید گفت اگر بتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید به جای داشتن آب باریکه ممکن است به یک ((رودخانه)) برسید.
اولین گام برای افزایش درآمد، این است که تشخیص دهید بهترین راه برای پول درآوردن برای شما چه راهی است. اگر مهندسی را بهترین راه میدانید مهندس شوید. اگر در بازار بودن را بهتر میدانید وارد بازار شوید و…
و اما یک توصیه طلایی:
فردای ثروتمندانهتر را بخاطر کمی حقوق بیشتر قربانی نکنید.
ترجیح میدم روزی 16 ساعت واسه خودم کار کنم، تا روزی 8 ساعت برای دیگران!!
Breaking bad
کسانی که هدف خود را رها کنند پیروز نخواهند شد
یکی از بهترین خصوصیاتی که هر کس میتواند در خود تقویت کند این است که ((آنقدر مسیری را که برای خود در نظر میگیرد ادامه دهد تا به هدف برسد)). در هر کاری که انجام میدهید اگر میخواهید پیروز شوید این نکته را در نظر داشته باشید.
رابرت کیوساکی میگوید: پدر ثروتمندم میگفت هر وقت پیروز شدی کارت را رها کن اما هیچ وقت بخاطر اینکه داری میبازی کار را رها نکن.
ممکن است دقیقا در همان نقطه ای که حس میکنی دارید میبازید، برنده شوید. این نکته را انسانهای برنده بخوبی درک و لمس کردهاند.
چرا مردم هوش مالی خود را افزایش نمیدهند؟
یکی از دلایلی که مردم هوش مالی خود را افزایش نمیدهند این است که فقط به چیزهایی که میدانند میچسبند و به جای اینکه خود را در مواجه با چالشی جدید قرار دهند به دنبال کارهای بیخطری که میشناسند میروند. البته این به این معنی نیست که کارهای پر ریسک انجام دهید بلکه بهتر است کارهای متفاوت از آنچه میدانید انجام دهید. یک راه برای افزایش هوش مالی این است که (( به زندگی مثل یک ماجراجویی آموزنده نگاه کنید)). فراموش نکنید که زندگی کردن را باید آموخت و برای آموختن باید ماجراجویی کرد. ماجراجویی کردن هم نیازمند داشتن و بدست آوردن مهارتهایی است که در حین ماجراجویی بدست میآورید. بدست آوردن این مهارتها منجر به ایجاد انواع دیگری از هوش در شما میشود که یکی از آنها میتواند هوش مالی باشد. آنچه همه ما از هوش میشناسیم به خاطر سپردن و پرهیز از اشتباه است در حالیکه هوش واقعی یادگیری فرآیند حل مسئله است تا شایسته حل مشکلات بزرگتری شویم.
بیشتر پول درآوردن
همانطور که قبلا گفته شد اکثر افراد در یکی از چهار حوزه کارمندی (حقوق بگیری)، خویش فرمایی، سرمایهگذاری و کارفرمایی درآمد دارند. تفاوت این نوع افراد در نوع نگرش و هوش مالیشان است. به این صورت که کارمندان و خویش فرمایان برای حقوق ثابت یا دستمزد ساعتی کار میکنند ولی سرمایه گذاران و کارفرمایان برای افزایش داراییشان کار میکنند که یا موجب ایجاد گردش مالی میشود یا باعث افزایش سرمایه. دو قشر اول یعنی کارمندان و خویش فرمایان درآمدشان بستگی به کاری که انجام میدهند دارد و اگر کاری انجام ندهند درآمدی نخواهند داشت و یا درآمدشان کاهش خواهد یافت. طبق تعریف، شغل، دارایی محسوب نمیشود و قسمت بد برای این دو قشر این است که این درآمدهایشان برایشان تولید ثروت نمیکند و آنچه که تولید ثروت میکند دارایی است. این داراییها هستند که باعث میشوند چه کار کنید و چه کار نکنید پول به زندگی شما وارد شود و دو قشر دوم یعنی سرمایه گذاران و کارفرمایان با دانستن این واقعیت ثروت بدست میآورند. یکی از دلایلی که ثروتمندان ثروتمندتر میشوند این است که آنها هدفگذاریشان بر بدست آوردن دارایی بیشتر متمرکز شده است.
نکته طلایی این است که:
افزودن داراییهای بیشتر نیازمند صرف کار سختتر یا طولانی مدتتر نیست. در واقع هر چه هوش مالی فرد بالاتر باشد کار کمتری را انجام میدهد در حالیکه داراییهای بیشتر و با کیفیت بهتر بدست میآورد. بعبارت دیگر داراییها از طریق تولید درآمد پنهان برای ثروتمندان کار میکنند.
ثروتمندان برای آینده پول پس انداز نمیکنند، بلکه دارایی ایجاد میکنند. اگر یک ثروتمند ورشکسته شود یا ضرر کند در مدت زمان کوتاهی از دوران قبلی خود نیز پیشی میگیرد. دلیل آن را هم بارها گفتهایم و آن یک چیز است:
دارایی حقیقی ثروتمندان هوش مالیشان است.
آنها یاد گرفته اند که تمرکز خود را به جای بدست آوردن پول بر روی یادگیری بگذارند. آموختهاند که سرمایهشان را خودشان مدیریت کنند. آنها ارزش داراییهای خودشان را خوب میدانند.
روشهای بسیار زیادی برای بیشتر پول درآوردن وجود دارد چون مشکلات بسیار زیادی وجود دارد که باید حل شوند. هر کسی که بتواند مشکلات بیشتری را حل کند ثروتمندتر خواهد شد. بسیاری از مردم علاقهای به حل هیچ مشکلی ندارند و میخواهند بخاطر کاری که نمیکنند پول بگیرند. آنهایی که میخواهند در ازای کار کمتر پول بیشتری بگیرند با تغییرات سریعی که در دنیا اتفاق میافتد زندگیشان سختتر خواهد شد. به زودی با توجه به تحولاتی که در کشور خودمان ایران اتفاق افتاده و همچنین تحولات و بحرانهای اقتصادی و سیاسی در دنیا، عرصه بر کسانی که درآمد ثابت دارند و هیچ تلاشی برای ایجاد درآمدهای غیر فعال انجام نمیدهند سخت خواهد شد. یک سرمایهدار حقیقی خیلی ساده کسی است که مشکلی را تشخیص میدهد و محصول یا خدماتی را به وجود میآورد که آن مشکل را حل کند. حال هرچه محصول یا خدمات تولیدی از نظر مشتری دارای ارزش بالاتری باشد قیمت بالاتری دارد.
هوش مالی محافظت از پول خود
حفاظت از پول در برابر غارتگران مالی بسیار مهم است. بسیاری از افراد یا سازمانها منتظر فرصت هستند که با پول شما به خودشان کمک کنند. بسیاری از آنها باهوش و قدرتمند هستند. اگر هوش و قدرت آنها از شما بیشتر باشد آنها پولتان را تصاحب خواهند کرد. به همین دلیل داشتن هوش بالای محافظت از پول بسیار مهم است.
هوش مالی چگونه اندازهگیری میشود؟
هوش مالی کسب درآمد بیشتر با درآمد ناخالص اندازهگیری میشود. مثلا اگر شما ماهیانه بصورت ناخالص پنج میلیون تومان درآمد داشته باشید هوش مالی کسب درآمدتان از کسی که ماهیانه سه میلیون تومان درآمد دارند بیشتر است. هوش مالی محافظت از پول نیز به نوعی به همین ترتیب ولی با درصد اندازهگیری میشود. مثلا اگر شما در سال 20 میلیون تومان درآمد داشته باشید ولی مالیات و یا هزینهای بابت درآمدتان پرداخت نکنید (با استفاده از دانش مالی) هوش مالی محافظت از پولتان از کسی که مانند شما درآمد داشته و 20 درصد از آن را بابت مالیات و دیگر هزینههای کسب درآمد پرداخت میکند بیشتر است و هوش مالی محافظت از پول این شخص از شخصی که 30 درصد از درآمد خود را بابت هزینه کسب درآمد پرداخت میکند بیشتر است و به همین ترتیب و.... به عبارت دیگر هوش مالی محافظت از پول، را با درصدی از درآمد اندازهگیری میکنند.
این نکته را در نظر داشته باشید که در فرهنگ ایرانی غارتگران مالی وجود دارند که در یک معامله تمام داراییتان را ممکن است غارت کنند و از شما یک ورشکسته بسازند. تقریبا تمامی اینگونه اتفاقات ناشی از اعتماد بیمورد بوده است. اعتماد بیمورد هم ناشی از کم بودن هوش مالی و دخالت دادن احساسات (که خوشبختانه یا متاسفانه در همه چیز آن را دخالت میدهند) میباشد. لذا چهار توصیه طلایی که در هر کسب و کار یا تجارت میتواند برایتان مفید و موثر باشد بخاطر داشته باشید.
1- هرگز در معاملاتتان دچار احساس نشوید و آشنایی یا دوستی یا نسبت فامیلی را ملاک عقبنشینی از مواضع اصولی خود قرار ندهید.
2- قبل از معامله مطالعات کاملی از شرایط حقوقی حالتهای مختلف معامله را طراحی کنید.
3- قبل از معامله سناریویی از حالتها و پیشنهادات احتمالی را مورد بررسی قرار دهید و برای آن راهکارهایی را آماده کنید.
4- اسیر ترفندها و دامهای مذاکره نشوید.
یکی از ابزارهایی که هزینههایی را به درآمد تحمیل میکند پرداخت مالیات است. پرداخت مالیات هزینه زندگی در جامعه متمدن است ولی راهکارهایی وجود دارد (با استفاده از هوش مالی) که بتوان پرداخت مالیات را کاهش داد. این راهکارها را کارشناسان مالیاتی و کسانی که بدلیل درگیر شدن در کار هوش مالیشان افزایش یافته و یا کسانی که مشاورین خبره دارند بخوبی میدانند. نکته منفی در بحث پرداخت مالیات این است که افرادی که کمترین درآمدها را دارند بیشترین درصد مالیات را پرداخت میکنند. بعنوان مثال در کشور خودمان، این کارمندان و یا بعبارت دیگر قشر حقوق بگیر هستند که بهترین مشتریان اداره دارایی هستند و قبل از اینکه حقوق خود را دریافت کنند مالیات خود را میپردازند و کسانی که بصورت کارفرمایی یا سرمایهگذاری درآمد دارند معمولا با استفاده از هوش مالی از پرداخت مالیات واقعی طفره میروند. سازمانهای دیگری که بطور قانونی هزینههایی را بر درآمدهای مردم تحمیل میکنند بانکها هستند. بانکها پول شما را با درصد پرداخت سود مشخص میگیرند و خود با استفاده از هوش مالی سودی شاید چند برابر آنچه به شما میدهند خود بر میدارند و چنانچه کسی برای حل مشکل جهت دریافت وام به آنها مراجعه کنند بصورت اسمی با نرخ بهره مشخص و در عمل چند درصد بیشتر از نرخ بهره اسمی (در پرداخت اقساط فرد هم از اصل و هم از سود پول پرداخت میکند) پول خود را پس میگیرند. دلیل آن هم نداشتن هوش مالی اکثر قریب به اتفاق مردم در نحوه محاسبه پرداخت اقساط و محاسبه سود موثراست. این نکته در پرداخت سود اوراق مشارکت هم مشهود است به این صورت که چنانچه کسی قبل از موعد بخواهد پول خود را دریافت کند سودی که به فرد میدهند یک درصد( و یا بیشتر) کمتر از سود اعلامی به مشتری پرداخت میکنند. البته این نکته در گذشته بیشتربه چشم میخورد و اکنون که مردم آگاهتر شدهاند بیشتر مورد توجه مردم و بانکها قرار میگیرد و لااقل در موقع اعلام فروش اوراق مشارکت بصورت نصفه و نیمه اعلام میشود. افراد دیگری که بصورت قانونی باعث ایجاد هزینه در درآمدها میشوند دلالها هستند. معمولا این افراد واسط یک معامله بین خریدار و فروشنده هستند و درصدی از سود طرفین را به خود اختصاص میدهند.
البته درقشر دلالان بندرت دلالهای خوب نیز وجود دارند که باعث میشوند شما ثروتمندتر شوید. اینگونه دلالان فقط به منافع خود فکر نمیکنند و منافع مشتریانشان را هم در نظر دارند. بسیاری از دلالان خودشان حاضر به خرید و یا سرمایهگذاری در آنچه که به شما پیشنهاد میکنند نیستند چون خودشان اعتقادی به آن سرمایهگذاری ندارند و فقط برای رسیدن به کمیسیون خود میخواهند به شما بفروشند و حتی ممکن است شما را دچار مشکل کنند. بطور کلی دلالان به دو دسته خوب و بد تقسیم میشوند. دلالان بد فقط به منافع خود فکر میکنند و دلالان خوب هم به منافع خود فکر میکنند و هم به منافع شما.
با این اوصاف اگر بنظر خودتان هوش مالی خوبی دارید که قاتلان سرمایه کمترین درصد از سرمایهتان را میبلعند و اگر هوش مالی خوبی ندارید سعی کنید یاد بگیرید. یاد بگیرید. یاد بگیرید.
آموزش صحیح و هدفمند کلید هر موفقیتی است. با آموزش هر فردی آگاهی کسب میکند و به مرور زمان این آگاهی به دانش تبدیل میشود. این مسئله برای افزایش هوش مالی نیز صدق میکند.
تجارت یا سرمایهگذاری؟
افرادی که مدام در حال خرید و فروش هستند تاجرند نه سرمایه گذار. تاجران کمیسیون بیشتری به دلالان میپردازند. همچنین ممکن است مالیات سود خرید و فروش خود را نیز پرداخت کنند. در این بین دلالان و اداره دارایی درصدی از سود خرید و فروش را به خود اختصاص میدهند. ولی سرمایه گذارانی که دارای هوش مالی بالاتری هستند با استفاده از دلالان خوب که مشاوره به آنها میدهند درصد این هزینهها را کاهش میدهند. فروشندگان کالا و خدمات به نوعی دیگر درصدی از درآمد شما را میبلعند. خرید کالا یا خدمات خیلی به ندرت موجب ثروتمند شدن شما میشوند ولی صاحبان و فروشندگان با استفاده از انواع ترفندها قسمتی از درآمد و یا سرمایه شما را به خودشان اختصاص میدهند.
بسیاری از افراد دچار مشکلات مالی هستند چون کالاهایی را میخرند که نه تنها ارزش افزوهای برای آنها ایجاد نمیکند بلکه موجب ایجاد هزینههای دیگری نیز ممکن است بشوند. خرید اقساطی اینگونه کالاها نیز به مراتب بیشتر افرادی را که دارای درآمد هستند دچار مشکلات مالی میکند. خرید اقساطی خودرو و یا لوازم منزل و از این دست کالاها موجب درجا زدن و غوطه ور شدن در انواع قسط میشود. اقساطی که هم اصل قیمت کالا و هم بهرههای زیاد را به شما تحمیل میکند.
اگر واقعا تصمیم به ثروتمند شدن گرفته اید مشتری محصولات و خدماتی شوید که خواهان ثروتمند شدن شما هستند. بعنوان مثال میتوان مشتری محصولات و خدمات آموزشی با کیفیت، که راه و رسم ثروتمند شدن را به شما یاد میدهند شوید. ممکن است خود شما دیگر محصولات و یا خدماتی از این دست را بشناسید.
بسیاری از مردم بدلیل اعتماد بیجا و یا تصمیمات نادرست و یا درگیریهای بیهوده و… کارشان به دادگاهها کشیده میشود. ورود به دادگاهها مساوی است با پرداخت حق الوکاله به وکلا و پرداخت هزینه و یا جریمه بابت حرکتی اشتباه. اینگونه مسایل نیز خود از بین برنده قسمتی از سرمایه میباشد. رابرت کیوساکی با توجه به قوانین و فرهنگ حاکم بر آمریکا، اعلام دعوا از طرف وکلا و یا اشخاص برای گرفتن ثروت شما، بدلایل پیش پا افتاده توصیههای جالبی برایمان دارد. بسیاری از ثروتمندان به این توصیهها عمل میکنند. این توصیهها به شرح زیر است:
1-هیچ دارایی با ارزشی را به نام خود نکنید. افرادی که هوش مالی بالایی دارند خانههای خود را بنام خود نمیزنند.
2-بیمه بدهی شخصی قبل از نیاز به آن خریداری کنید. این نوع بیمهها در کشور ما وجود ندارد و اگر دارد شناسانده نشده است.
3-اسناد داراییهای خود را در جایی امن نگهداری کنید.
غارتگران ثروت زیاد هستند ولی اگر بتوان نسبت به آنها شناخت پیدا کرد، بهتر میتوان از سرمایه خود محافظت کرد.
از دیگر مسایلی که موجب اتلاف سرمایه و یا هدر رفت منابع میشود ازدواج است. برخی افراد هستند که فقط به خاطر پول با کسی که دارای سرمایه است ازدواج میکنند یا حتی رابطه ایجاد میکنند. باید با افزایش هوش مالی محافظت از پول، بتوان ترفندهای اینگونه افراد را خنثی کرد.
بسیاری دیگر از افراد قسمتی عمده از سرمایه خود یا درآمد آینده خود را برای پرداخت مهریه هزینه میکنند. با توجه به اینکه در دین مبین اسلام، مهریه عندالمطالبه است برخی از خانمها پس از ازدواج با مهریههای بالا، به دلیل اینکه فقط بخاطر پول ازدواج کردهاند مهریه خود را طلب میکنند. به این قبیل آدمها در کتاب رابرت کیوساکی ((سوداگران عشق)) گفته شده است. البته اخیرا قانونی تصویب شده که مهریههای بالاتر از 110 سکه مشمول جرایم و مجازاتهای عدم پرداخت مهریه نباشند. یعنی به نوعی دولت بصورت قانونی محافظت از پول و خسارات احتمالی را بر عهده گرفته است ولی بهتر است قبل از رسیدن به این نقطه، افراد برای ازدواج و پذیرفتن تعهدی که از عهده آن بر میآیند برنامهریزی لازم را انجام دهد و صرفا از روی احساس امضا کننده هر تعهدی نباشد. رابرت کیوساکی پیشنهاد میکند به هنگام بستن هر قراردادی، پیشبینیهای لازم برای خروج از آن قرار داد را هم داشته باشید. این امر نشانگر هوش مالی است.
تغییر قوانین
شخصی که از نظر مالی باهوش باشد خواهان دریافت یک حقوق ثابت نخواهد بود. چرا که از این فرد انواع مالیات دریافت میشود. مالیات بر درآمد قبل از دریافت حقوق از او گرفته میشود، مالیات ارزش افزوده در هر خرید اخذ میشود و.. کسانی که دارای هوش مالی بالایی هستند ترجیح میدهند بجای دریافت یک حقوق ثابت، از حق امتیازها و یا سود سهام خود پول دریافت کنند چرا که اینگونه درآمدها یا مالیات ندارند و یا مالیات کمی دارند.
قوانین جدید
عوض کردن سیستمی که سالها بصورت بیمار شکل گرفته کاری بیهوده است. ما اگر بخواهیم گلیم خود را بهتر از آب بیرون بکشیم بهتر است بجای تلاش برای تغییر سیستم، خود را تغییر دهیم.
چگونه خود را تغییر دهیم؟
تغییر دادن افکارو خصوصیات و تلقینهایی که از کودکی یاد داده شدهاند کار بسیار سخت اما شدنی است. لازمه این تغییر یادگیری است. یادگیری قوانین، یادگیری قاعده بازی، یادگیری هوش مالی و… نا آگاهی شادمانی است و این آن چیزی است که ثروتمندان برای بهرهکشی از دیگران روی آن حساب میکنند. نادانی افراد چیزی است که ثروتمندان را با شادکامی روز به روز ثروتمندتر میکند.
بودجه بندی پول خود
بسیاری از افراد مخارج زندگیشان بیشتر از درآمدهایشان است. این نوع زندگی به نوعی خودکشی محسوب میشود چرا که این افراد روز به روز قرضشان بیشتر شده و فشار بیشتری به آنها وارد میشود. پس باید طوری برنامهریزی کرد که هزینههای زندگی کمتر از درآمدها باشد. این امر بیانگر هوش مالی است. یادگیری این نوع هوش مالی نیازمند یادگیری چگونگی برنامهریزی برای درآمدها و هزینههای زندگی است.
کلید طلایی برای ثروتمند شدن و ثروتمند ماندن آموختن این نوع هوش مالی است.
بودجه بندی نوعی برنامهریزی است
یکی از تعاریف بودجه، برنامهریزی برای هماهنگی درآمدها و هزینهها است. اکثر مردم بودجه بندیشان برای فقیر ماندن و یا متوسط ماندن است نه برای ثروتمند شدن. بعبارت دیگر اکثر مردم طوری برای درآمدهایشان برنامهریزی میکنند که با کسری بودجه مواجه شوند نه با مازاد بودجه. یعنی هزینههای زندگیشان بیشتر از درآمدهایشان میباشد.
کسری بودجه در زندگی شخصی
بیشتر بودن هزینهها از درآمدها را کسری بودجه میگویند. دلیل اینکه بیشتر مردم کسری بودجه دارند این است که پول خرج کردن خیلی راحتتر از پول درآوردن است و مردم براحتی پولشان را خرج میکنند بدون آنکه درآمدهایشان اضافه شود. در نتیجه با کسری بودجه مواجه میشوند. بیشترافرادی که با کسری بودجه مواجه میشوند سعی در کاهش هزینهها میکنند ولی رابرت کیوساکی میگوید بجای کاهش هزینهها سعی کنید درآمدهای خود را افزایش دهید. این روش هوشمندانهتر از کاهش هزینهها است.
این بحث در مورد کسب و کارها هم مصداق دارد. یک کسب و کار زمانی پایدار میماند که درآمدهایش بیشتر از مخارجش باشد در غیر اینصورت کسب و کار پایدار نمیماند. کسری بودجه در شرکتها نیز باید با افزایش فروش یا کاهش مخارج کاهش یافته و با یک برنامهریزی حساب شده بتواند به مازاد بودجه برسد در غیر اینصورت نمیتوانند بصورت طولانی مدت دوام داشته باشند.
دو راه برای کاهش کسری بودجه و رسیدن به مازاد بودجه برای هر فرد یا شرکت وجود دارد که به آنها اشاره شد. یکی کاهش مخارج و دیگری افزایش درآمد. ولی آنچه رابرت کیوساکی روی آن تاکید میکند افزایش درآمد و یا افزایش فروش میباشد.
برای افراد یا کسب و کارهایی که نمیتوانند درآمد بیشتری کسب کنند و یا فروش خود را افزایش دهند راحتترین راه کاهش مخارج و هزینهها و یا فروش داراییهاست. در حالیکه بهترین راه نیست چون این کار معمولا وضعیت را بدتر میکند.
بنابراین مبارزه با مشکلات مالی از راه افزایش درآمد بجای کاهش مخارج را شیوه بهتری برای حل مشکل کسری بودجه میداند. رابرت کیوساکی چهار سال در شرکت زیراکس بعنوان فروشنده کار کرد تا بتواند مهارت فروش را یاد بگیرد چون یادگیری مهارت فروش است که میتواند منجر به افزایش درآمد شود.
بهترین دفاع حمله کردن است.
مازاد بودجه
بیشتر بودن درآمد از هزینهها را مازاد بودجه میگویند. نکتهای که در مازاد بودجه باید به آن توجه کرد این است که رسیدن به مازاد بودجه به معنای تمرکز بر کاهش هزینهها نیست بلکه به معنای تمرکز بر افزایش درآمدهاست. یعنی بجای اینکه سطح زندگی پایین بیاید سطح درآمد افزایش یابد.
در مازاد بودجه در یک کسب و کار نیز باید به همین صورت برخورد شود به این صورت که با افزایش درآمد میتواند به دو صورت عمل کند. روش اول اینکه برای توسعه شرکت یا کسب و کار اقدام کند و یا اینکه سهام فروش رفته خود را مجددا خریداری کند. مازاد بودجه در یک شرکت میتواند ارزیابی متفاوتی را در مورد کسب و کار و مدیریتش بیان کند.
مازاد بودجه یک فرد زمانیکه درآمدهای یک فرد افزایش مییابد به سه طریق میتواند برای مازاد بودجه خود تصمیم بگیرد. روش اول اینکه میتواند وام بگیرد و به این ترتیب اقساط وام خود را افزایش دهد. روش دوم اینکه میتواند هزینههای خود را افزایش دهد و مازاد بودجه را خرج کند و روش سوم این است که مازاد بودجه خود را سرمایهگذاری کند.
نکته جالبی که در زندگی اکثر قریب به اتفاق مردم وجود دارد این است که به جای اینکه در زندگی خود مازاد بودجه را مبنا قرار دهند زندگی خود را بر مبنای کسر بودجه بنا میکنند و بر عکس ثروتمندان همیشه گزینه مازاد بودجه را بنای زندگی خود قرار میدهند و با سرمایهگذاری مازاد بودجه خود درآمدهای جدید برای خود ایجاد میکنند.
بسیاری از افراد وقتی به مازاد بودجه میرسند شروع به تعویض اثاثیه منزل، تعویض ماشین و منزل میکنند و از این طریق مازاد بودجه خود را صرف چشم و هم چشمی و رفاه غیر لازم میکنند در حالیکه ثروتمندان بر عکس عمل میکنند. نمونه اینگونه ثروتمندان(( وارن بافت)) یکی از ثروتمندترین مردان دنیا است که هنوز با ماشین چهل ساله خود تردد میکند و در منزلی که بیش از چهل سال پیش آن را خریداری کرده زندگی میکند و درآمد افسانهای خود را سرمایهگذاری میکند.
اگر افراد نتوانند برای مازاد بودجه خود برنامهریزی صحیحی ایجاد کنند مطمئناً هیچ وقت ثروتمند نخواهند شد. بهترین تصمیمی که افراد میتوانند بگیرند فراگیری نحوه بودجهبندی است. فراگیری نحوه بودجهبندی برای مازاد بودجه، برای رسیدن به کمال مالی ضروری است.
و اما برای یادگیری بودجه بندی دانستن بعضی نکات ضروری است.
نکته 1: مازاد بودجه نوعی هزینه است.
رابرت کیوساکی میگوید پدر ثروتمندش به او گفت: مجبوری مازاد بودجه را به نوعی هزینه تبدیل کنی. معنی این عبارت این است که اگر زندگی مالی خود را به دو بخش درآمدها و هزینهها و دو بخش داراییها و بدهیها تقسیم کنید پساندازها و سرمایهگذاریها را بجای اینکه در قسمت داراییهای خود در نظر بگیرید باید آن را در قسمت هزینههای خود ثبت کنید و بجای اینکه به آنها اتکا کنید درآمد مازاد خود را بعنوان یک بدهی مانند قسط در نظر گرفته و ابتدا دستمزد خود را پرداخت کنید.
در این حالت شما هیچ اتکایی به آنها پیدا نخواهید کرد و پساندازها و سرمایهگذاریها خودشان برای شما (در صورت بکارگیری صحیح آنها در جهت تولید دارایی) درآمدهای دیگری ایجاد خواهند کرد.
ثروتمندان، طبقه متوسط و فقرا هر کدام با توجه به دانشها و دانستههای خود اولویتهایی را در زندگی خود دارند. مثلا اولویتهای اکثر افراد قشر متوسط به صورت زیر است:
اولویت اول:بدست آوردن شغلی با حقوق بالا
اولویت دوم: پرداخت رهن خانه و اقساط ماشین
اولویت سوم: پرداخت قبوض
اولویت چهارم:پسانداز و سرمایهگذاری
همانطوریکه میبینیم اولویت آخر قشر متوسط پرداخت به خود است در حالیکه ثروتمندان در اولویت اول پرداخت به خود را دارند. رابرت کیوساکی نیز پرداخت به خود را اولویت اول و نهایتا دوم افراد با هوش مالی بالا میداند و توصیه اکید او هم قرار دادن پس انداز و سرمایهگذاریهایتان در قسمت هزینه بودجهبندی است. این نوع نگرش موجب ایجاد مازاد بودجه میگردد.
رابرت کیوساکی میگوید: اوایل زندگی که تازه ازدواج کرده بودیم مشکلات کسری بودجه زیادی داشتیم. یک دفتردار استخدام کردیم که موظف بود کارها بودجهبندی و حساب و کتاب را انجام دهد. او طبق آنچه یاد گرفته بود وقتی درآمد میآمد ابتدا شروع به پرداخت اقساط، قبوض، بدهیها و… میکرد. طبیعی بود که دیگر پولی برای پسانداز و سرمایهگذاری باقی نمیماند. او را توجیه کردیم که 30درصد درآمد را قبل از هر پرداختی بعنوان هزینه در نظر بگیرد و آن را در ستون دارایی قرار دهد. مثلا اگر 1000دلار درآمد داشتیم و 1500دلار هزینه، او مجبور بود 300 دلار آن را بعنوان هزینه، پسانداز کند و با 700 دلار هزینههای 1500 دلاری را مدیریت کند. او ابتدا زیر بار نمی رفت چرا که با دانستههایش هیچ سنخیتی نداشت. او معتقد بود ابتدا باید بدهی دیگران را پرداخت کرد و سپس اگر پولی باقی ماند پس انداز شود. پس از مدتی توانستیم او را قانع کنیم. تا مدتها پول کم میآوردیم. میتوانستیم از داراییهایمان بدهیها را پرداخت کنیم ولی آن پول خودمان بود و نمیخواستیم از پول خودمان بدهیها را پرداخت کنیم. بنابراین مجبور شدیم از هوش مالی کسب درآمد استفاده کنیم. غرورمان را زیر پا گذاشتیم و از هر طریقی پول بدست میآوردیم. بازاریابی، مشاوره بازاریابی، مشاوره سرمایهگذاری و..
سپس پساندازها را سرمایهگذاری کردیم و آپارتمان خریدیم و از اجاره آن توانستیم برای خود درآمد غیر فعال ایجاد کنیم. (درآمد غیر فعال درآمدی است که بدون صرف وقت ایجاد میشود مانند سود سهام،کرایه آپارتمان و..)
وقتی بررسی میکنیم میبینیم اکثر قریب به اتفاق قشر متوسط و فقیر جامعه ما هم همین مشکلات را دارند و نوع نگرششان هم مانند دستیار رابرت کیوساکی است که معتقد بود ابتدا باید کل بدهیها باید پرداخت شود و اگر چیزی باقی ماند پسانداز و سرمایهگذاری شود و اگر رابرت کیوساکی و امثال او متفاوت با آنچه همه میاندیشند و رفتار میکنند رفتار نمیکرد او هم فردی متوسط یا فقیر از جامعه خود بود که هیچ کس اسمی از او نشنیده بود.
رابرت کیوساکی میگوید ما پس اندازهایمان را در بانکها نگذاشتیم که با مختصر سودی که پرداخت میکنند روز به روز ارزش آن در مقابل داراییها کم شود بلکه آن را در طلا و نقره سرمایهگذاری کردیم که با گذشت زمان ارزش افزوده در آن ایجاد شود و وقتی به ارزشی برابر خرید یک آپارتمان رسیدیم آن را به آپارتمان تبدیل کردیم و آن را اجاره دادیم.
رابرت کیوساکی میگوید اگر خواستید آینده شخصی را پیشگویی کنید فقط کافی است نگاهی به هزینههای ماهیانه آن شخص بیندازید. اگر درآمد این شخص صرف هزینههای روز مره خورد و خوراک و تفریح بشود این فرد هیچگاه به مازاد بودجه و ثروتمندی نخواهد رسید و اگر قسمتی از درآمدش صرف پس انداز و سرمایهگذاری و آموزش شود این شخص قابلیت ثروتمند شدن را دارد.
او میگوید: پدر ثروتمند میگفت: زمان و پول داراییهای خیلی مهم هستند.
این داراییها را خردمندانه خرج کن.
پرداخت حقوق خود در قالب هزینه و تبدیل آن به دارایی توصیه اکید رابرت کیوساکی برای ثروتمند شدن میباشد. ضمن اینکه اختصاص قسمتی از درآمد خود به نیازمندان را هم بسیار توصیه میکند. یادگیری مهارتهای لازم و آموزش در زمینههایی که یک فرد برای افزایش هوش مال نیاز دارد نیز از توصیههای او میباشد.
نکته 2-بودجه دارایی ها، بدهیها را جبران میکند.
انسانها ی فقیر و متوسط، صرفهجویی و کاهش هزینههای زندگی را نشانگر هوش و ذکاوت مالی میدانند در حالیکه اینطور نیست. آنها همیشه بر آرزوهای خود سرپوش میگذارند و خود را گول میزنند. اینگونه افراد فقیرانه زیستن را زندگی شرافتمندانه مینامند و ثروتمندان را کسانی میدانند که با پایمال کردن حق دیگران به ثروت رسیدهاند. اینها همه روشهایی است که فقرا با آنها خودشان را گول میزنند. وقتی کسی از درآمد خود ابتدا حق خود را پرداخت کند و با این پس انداز سرمایهگذاری کند دارایی جدیدی خلق کرده که خود باعث ایجاد درآمد میشود که میتواند بدهیهایی را پوشش دهد. این راهی است که اکثر قریب به اتفاق ثروتمندان میروند. هرچه این دارایی که ایجاد میشود بزرگتر باشد میتواند هزینههای بزرگتری را پوشش دهد. آنچه قشرهای فقیر و متوسط انجام میدهند چیزی متفاوت از آنچه ثروتمندان انجام میدهند میباشد. اینها با درآمد و پس انداز خود هزینههای خود را پوشش میدهند در نتیجه پولی نمیماند که بخواهد تبدیل به دارایی شود.
دارایی چیست؟
دارایی چیزی است که پول به جیب شما واریز میکند. مثل خرید و اجاره دادن یک آپارتمان و یا بدست آوردن سهام و سود آن. اینگونه داراییها اگر در بدست آوردنشان درست تصمیمگیری شود هم درآمد مستمر خواهند داشت و هم ارزش افزوده ایجاد خواهند کرد. به نوعی دیگر مانع کم ارزش شدن پول شما میشود. در مقابل دارایی، بدهی قرار دارد. بدهی چیزی است که موجب میشود پول از جیب شما خارج شود. بسیاری از مردم داشتن ماشین را دارایی میدانند. در صورتیکه طبق تعریف رابرت کیوساکی، ماشین یک بدهی است چون نه تنها درآمد مستمری ایجاد نمیکند بلکه هزینههای بنزین، روغن، استهلاک، تصادف و بیمه را تحمیل میکنند. البته داشتن ماشین رفاه و آسایش را به همراه میآورد ولی باید دید هدفتان واقعا ثروتمند شدن هست یا نه. پیشنهاد رابرت کیوساکی در اینگونه موارد این است که بجای اینکه پسانداز و داراییتان را به ماشین(یا امثال آن) تبدیل کنید آن را سرمایهگذاری کنید و با عواید آن ماشین تامین کنید. وارن بافت یکی از ثروتمندترین مردان دنیا چند سال پس از اینکه همسرش لباسی را به بهای 15000 دلار خریداری کرد گفته بود اگر همسرم آن زمان بجای خرید آن لباس پول آن را برای سرمایهگذاری به من داده بود آن پول الان تبدیل به 800 میلیون دلار شده بود!! رابرت کیوساکی میگوید: من به این معتقدم که ابتدا عایدیهایم را توسعه دهم و سپس از زندگی لذت ببرم. یک شخص دارای هوش مالی پایین فقط در این حد میداند که چطور پایینتر از سطح درآمد خود زندگی کند. بعبارت دیگر از هزینههایش کم کند. اگر خود را از تجملات زندگی برخوردار نکنیم اصلا چرا زندگی کنیم؟
نکته 3-بودجه خرج کنید تا ثروتمند شوید
وقتی امورجاری زندگی سخت میشود اکثر افراد بجای اینکه خرج کنند از هزینهها میزنند. این مسئله یکی از دلایلی است که افراد از کسب ثروت و حفظ آن عاجزند. پیشنهاد رابرت کیوساکی این نیست که هزینههایتان را کاهش دهید بلکه پیشنهاد او این است که درآمدهایتان را افزایش دهید و مثال جالبی از یک کسب و کار میزند. او میگوید وقتی یک کسب و کار درآمدش کاهش مییابد شروع به کاهش هزینهها میکند و اولین کاهش را در هزینه تبلیغات ایجاد میکند. تبلیغات کمتر برابر است با کاهش فروش و کاهش فروش برابر است با مشکل بیشتر و این دور ادامه خواهد یافت تا ورشکستگی. یکی از نشانههای داشتن هوش مالی بالا این است که بدانیم چه موقع باید خرج کنیم و چه موقع باید هزینهها را کاهش دهیم. رابرت کیوساکی میگوید: وقتی ما به دردسر افتادیم به جای اینکه هزینهها را کاهش دهیم پرداخت قبضها وبدهیها را به تاخیر انداختیم و با تمام توان به کار بازاریابی و تبلبغات پرداختیم. زمان، پول و انرژی زیادی صرف کردیم تا درآمدمان افزایش یابد.
سعی کنیم از فشارها به نفع خود استفاده کنیم. یک آدم موفق و زیرک تهدیدها را به فرصت تبدیل میکند. رابرت کیوساکی هم همین روش را انجام داد. او به جای اینکه تهدید طلبکاران و بانکها او را وادار به تغییر در روش خود کند از انرژی و فشار آنها برای افزایش درآمد استفاده کرد. بودجه بندی روند بسیار مهمی است. لذا برای یادگیری آن و باهوشتر شدن در آن یک روز را وقت بگذارید. مسایل مثبت یک شبه اتفاق نمیافتد اما روزی اتفاق خواهند افتاد. اگر واقعا بخواهید برای مازاد بودجه کار کنید ثروتمندتر خواهید شد. بودجه در تعریف طرحی برای هماهنگی منابع و هزینههاست. رابرت کیوساکی میگوید: پدر ثروتمند به من یاد داد که یک مشکل مالی نیز یک منبع است البته اگر آن مشکل را حل کنید. پس میتوان از فقیر بودن به عنوان یک فرصت استفاده کرد و ثروتمند شد.
بدهی
دو نوع بدهی وجود دارد. بدهی خوب و بدهی بد. بدهی خوب یک بدهی است که شما را ثروتمندتر کرده و فرد دیگری بهای آن را میپردازد و بدهی بد بدهیای است که شما را فقیرتر کرده و اینکه مجبور شوید برای پرداخت آن جان بکنید. بدهی بد قرضی است که ناشی از یک بدهی دیگر است و نوعی عقب ماندگی برای افراد، مشاغل و کشورها محسوب میشود ولی می توان با تبدیل این نوع بدهی به فرصت، با استفاده از آن ثروتمند شد. بدهی بد در اصل بدهی است که شما برای حل مشکلات ایجاد میشود و باعث میشود مشکلات بزرگتر و بزرگتر میشود. مثلا اینکه شما پولی را با نزول یا وام برای خرید ماشین هزینه کنید و در این بین با آن ماشین هم تصادف کنید و..... و به این ترتیب مشکلات بزرگ و بزرگتر میشوند. در مقابل بدهی خوب میتواند شما را ثروتمندتر کند.گرفتن وام برای خرید منزل یا قرض از دوستان و آشنایان برای سرمایهگذاری کم ریسک و مطمئن میتواند باعث رشد حرکت در افراد گردد.
اگر بدهی بد شما را عقب نگه دارد،خودتان بدترین دشمن خودتان هستید. اکثر ما فکر میکنیم بهترین راه و روش حل یک مشکل فقط آنی است که ما میدانیم و انجام میدهیم در صورتیکه آنچه تاکنون کردهایم ما را به یک نتیجه متوسط یا پایین تر از متوسط رسانده است. اگر این نکته را بفهمیم میتوانیم با یادگیری روشهای جدید، کارهای جدید و حتی تغییر در نوع نگرش و فکر خود به نتایجی جدید و بهتر دست پیدا کنیم.
همانطور قبلا گفته شد به مشکل بدهی بعنوان یک فرصت برای یادگیری و باهوشتر شدن نگاه کنید. این نکته را بخاطر داشته باشید که هوش بودجهبندی پول خود، مانند هوش محافظت از پول خود به درصد سنجیده میشود. یعنی اگردرصد بیشتری از درآمدتان به دارایی تبدیل شود شما دارای هوش مالی بودجهبندی بالاتری هستید. همانطور که در قبلا هم گفته شد نحوه بودجهبندی صحیح پول، اختصاص درصدی از درآمد (قبل از پرداخت هزینهها) به پس انداز و سرمایهگذاریها است و هرچه این درصد بیشتر باشد هوش مالی بالاتر است و فشاری که با این کار در پرداخت هزینهها وارد میشود میتواند منجر به استفاده از هوش مالی شماره یک که هوش مالی کسب درآمد بیشتر بود بشود. نکته جالب در یادگیری این هوش این است که سطح زندگی نباید تغییر کند.
چند درصد از مردم میتوانند با این روند چالش برانگیز زندگی کنند؟ تحمل اینگونه روندهای چالش برانگیز کار بسیار سختی است که اگر کسی بتواند از عهده آن برآید میتواند به جرگه ثروتمندان بپیوندد. به همین دلیل است که تعداد ثروتمندان در مقایسه با تعداد جمعیتها ناچیز است. ثروتمندان از اینگونه چالشها و فشارها هراسی ندارند و با تحمل مقطعی آنها به مازاد بودجه، ثروت و تنعم میرسند. جالب این است که آنها در اقتصادی به درآمدهای هنگفت و ثروت زیاد میرسند که اکثر قریب به اتفاق مردم از آن و رکود حاکم بر آن در رنج هستند.
تقویت پول خود:
بین دیدگاههای سرمایهگذاری افراد مختلف تفاوتهای زیادی وجود دارد. این تفاوت دیدگاه و حتی تحلیلها و پیشبینیهای متفاوت حتی بین کارشناسان، به عقیده رابرت کیوساکی ناشی از تفاوت دیدگاهها در دو مفهوم از مفاهیم مالی است.کنترل و تقویت
رابرت کیوساکی میگوید اقتصاد جدید در دنیا (که اقتصاد ایران هم به نوعی تاثیر پذیری زیادی از آنها دارد) بسیاری از مردم را وارد یک بازی برد-باخت به نفع ثروتمندان کرده است و آن این است که بسیاری از مردم چارهای جز سرمایهگذاری و تبعیت از آنچه که در مقابل آنها گذاشته میشود ندارند. این مسئله دلایل زیادی دارد. جدا از تفاوتهای فردی بین افراد، اکثر افراد، آموزشهای مالی یا تحصیلات مالی اندکی دارند و نمیتوانند موقعیتهای سرمایهگذاری مناسب را از آنچه که به آنها پیشنهاد میدهند تشخیص دهند. لذا در سرمایهگذاریهایی وارد میشوند که سیستم اقتصادی رایج به آنها پیشنهاد میکند و فرد هیچ کنترلی بر روی آنها ندارد و سرمایه آنها یا تقویت نمیشود یا تقویت بسیار کمی خواهد داشت.
نمونههایی از این گونه سرمایهگذاریها در کشور خودمان، سرمایهگذاری در حسابهای بانکها، خرید اوراق مشارکت و نمونه هایی از این دست است. همانگونه که در اقتصاد کشور خودمان شاهد هستیم، تورم بیست و چند درصدی سالیانه مجالی برای تقویت پول در اینگونه سرمایهگذاریها نمیدهد و بهترین حالت در این گونه سرمایهگذاریها این است که ارزش پول همگام با تورم رشد کند. پیشنهاد اینگونه بستههای پولی توسط دولت، به دلیل رشد زیاد نقدینگی سرگردان در دست مردم است که ناشی از درآمدهای نفتی است و این سرمایهها بطرف هر بازاری سرازیر میشود جز ایجاد حباب در بازارها و افزایش تورم نتیجه دیگری ندارد لذا دولت به جای برنامهریزی بر روی تولید و ارائه بستههای تشویقی برای مشارکت سرمایههای سرگردان در تولید، جمع آوری و کنترل این نقدینگی را در سرلوحه کار خود قرار میدهد و اکثر مردم که دارای هوش مالی زیادی نیستند دریافت سود سالیانه 20 درصد را محملی مناسب برای سرمایهگذاری خود میدانند. غافل از اینکه در اینگونه شرایط تورمی، نه تنها پولشان تقویت نمیشود بلکه در بهترین حالت ارزش پولشان (قدرت خرید) نسبت به سال قبل ثابت می ماند.
رابرت کیوساکی تاثیر کنترل و تقویت سرمایه در سرمایهگذاریها را بخصوص در بحرانها و رکودهای اقتصادی بسیار مهم و اساسی میداند. او میگوید:
به خاطر کنترل و تقویت سرمایهام میتوانم در زمان کمتر با ریسک بسیار کمتر و به حداقل رساندن تاثیر جهشها و رکودهای اقتصادی بازار بر سرمایهگذاریهایم، به ثروت بیشتری دست یابم.
رابرت کیوساکی مینویسد بزرگترین ترس در آمریکا ترس از تروریسم نیست، بلکه ترس از بی پول شدن در طول دوران بازنشستگی است. این مطلب بخصوص برای کسانی که حقوق بگیر هستند چه در آمریکا و چه در ایران صادق است که هر چقدر ازپولی که حقوق بگیران دریافت میکنند پس انداز شود با توجه به روند حاکم بر اقتصاد، روز به روز ارزش آن کاهش مییابد و در زمان بازنشستگی عملا پول قابل ذکری برای ادامه زندگی باقی نمیماند . متاسفانه در کشور خودمان بسیاری از افراد بخاطر اینکه حقوق بازنشستگی و پساندازشان تکافوی هزینههایشان را نمیکند پس از بازنشستگی نیز بدنبال انجام کار برای کسب درآمد هستند و بقول خودشان سی ساله دوم خدمتشان را شروع میکنند. هزینههای جاری زندگی، هزینههای بهداشت و درمان، هزینههای پوشاک و هزینههای تحصیلی دیگر با درآمدها و پساندازهای اکثر بازنشستگان و حتی حقوق بگیران همخوانی ندارد پس اگر فرصتی هست باید به فکر چاره بود. چاره این دوران، تقویت هوش مالی تقویت پول خود میباشد. این هوش باعث میشود با استفاده از پول دیگران، پولتان با شدت بیشتری برایتان کار کند و اگر هوش مالی محافظت از پول خود را تقویت کرده باشید میتوانید مالیات کمتری پرداخت کنید.
تقویت پول:
به بیان ساده یعنی اینکه از منابع و پول کمتر، بیشترین بهره را ببرید. یعنی اینکه اگر شما برای یک سرمایهگذاری مطمئن نیاز به 5 میلیون تومان پول داشته باشید بتوانید 3 میلیون یا بیشتر آن را از بانک یا منابع دیگر تامین کنید و تنها دو میلیون و یا کمتر را خودتان تامین کنید و بتوانید ارزش افزوده خوبی از سرمایهگذاریتان بدست آورید دارای هوش مالی تقویت پول هستید. البته این بحث مشروط بر این است که بتوانید سرمایهگذاری خود را کنترل کنید.
اگر یک سرمایهگذار فاقد هوش مالی کافی برای کنترل سرمایهگذاری باشد، استفاده از پول وام برای سرمایهگذاری کاری بسیار پرخطر است. بسیاری از افرادی که از نابسامانی بازار املاک آسیب میبینند کسانی هستند که بر روی افزایش قیمت خانه و تورم حساب کرده اند. آنها فکر میکنند با بالا رفتن قیمت خانه شان ثروتمند شدهاند و شروع به ایجاد بدهی برای خود میکنند در حالیکه این اشتباه بزرگی است. با افزایش قیمت مسکن حاصل از تورم و یا دوره زمانی دوران رونق مسکن، این افراد نیستند که ثروتمند میشوند بلکه این ارزش پول است که کاهش مییابد. خیلی از کسانی که ابتدای دوران رونق مسکن در سال 85 وارد بازار مسکن شده بودند و چند خرید و فروش پر سود انجام دادند روزی به خود آمده و دیدند آنچه که باعث ایجاد سود شده بیشتر از آنکه مهارتهای تجاری باشد سوار شدن بر موج بازار بوده است. در حالیکه شاید خیلی از مهارتهای مورد نیاز برای سرمایهگذار بودن در این بازار را هنوز بلد نبودند.
لینک دانلود کتاب الکترونیک افزایش هوش مالی شخصی (کتاب شاهراه ثروت رابرت کیوساکی)

راز کسب پول بیشتر در چرخه؛
مواجه و یافتن مشکل، داشتن هوش حل مسئله و پیدا کردن راه حل است.
در چرخه کوچک مواجه شدن با مشکلات خود، پیدا کردن راه حل برای مشکلات خود
در چرخه بزرگ که دیگران حاضرند برای آن به شما پول بدهند؛ یافتن مشکل آنها و ارائه راه حل مناسب برای آن
مثل پولی که شما به پزشک برای تشخیص و درمان بیماری پرداخت میکنید.